نقدي بر انديشه‏هاي سيد احمد خان هندي پيرامون اعجاز

پدیدآورشهاب کاظمی

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 800 بازدید
نقدي بر انديشه‏هاي سيد احمد خان هندي پيرامون اعجاز

شهاب كاظمي

در تاريخ شكوفاي اسلامي، به برهه‌اي از زمان بر مي‌خوريم كه مسلمانان در اقصي نقاط عالم، پيش‌قراولان علم و تمدن و فرهنگ بوده‌اند. پس از گذشت چند سده، با ركودي طاقت‌فرسا مواجه مي‌شويم كه شايد در برخي از موارد سير قهقرايي آن قابل باور نمي‌نمايد.
وقوع انقلاب صنعتي در اروپا و پا به عرصه گذاشتن علوم تجربي از يك طرف و تفرقه و تشتت آراي مسلمين از طرف ديگر در سده‌هاي اخير اين ركود فكري را آشكارتر نمود. در پي اين پديده، برخي از متفكران اسلامي كه در پي يافتن راهي براي خارج شدن از اين بن‌بست بودند، درمان اين پديده را در توجيه مادي و تطبيق آيات قرآن كريم با تجارب علمي انسان يافتند كه اين تفكر در جاي خود فاجعه‌اي بس غير قابل جبران را به ارمغان آورد كه در رأس آن انكار اعجاز و امور خارق‌العاده قرار دارد. آنها اعتقاد دارند يكي از عوامل عمده? اين ركود، فقدان روش مناسب جهت استفاده? بهينه از آيات قرآن است و با ناسازگار خواندن روش تفسير مفسران گذشته با علوم جديد، سبك آنان را موجب بروز تناقضاتي بين آيات و علوم تجربي و مادي دانستند. آنها در نقد و بررسي و نهايتاً ردّ روش تفسيري پيشينيان مي‌گويند:
مي‌خواهيم نشان دهيم كه سخن پردازي و كلي‌گويي و حرف‌هاي دور از تجربه و نامربوط به قرآن زدن گرچه براي بازارگرمي چند روزه مفيد مي‌افتد امّا در فهم آيات عين‌گراي قرآن پشيزي ارزش نخواهد داشت و اين برخورد تنها گواه جهل كامل نسبت به قرآن است.1
صاحبان اين نظريه بناي تفسير خود را بر فرضيه‌هاي تجربي و علمي نهاده، غافل از اينكه قوانين و فرضيات علمي پيوسته درحال تحول و تغيير بوده و هيچ‌گونه اساس استواري ندارند و استفاده ازاين بينش، هيچ‌گاه نظريه‌اي متقن از آيات قرآن به دست نخواهد داد. ما در اين مقوله بر آنيم به بحث پيرامون نظرات تفسيري يكي از همين متفكران مادي‌پرداز، پيرامون اعجاز و خرق عادت، به ويژه در خصوص حضرت مريم(عليها‌السلام) و حضرت عيسي(ع) بپردازيم و حاصل تحقيق مختصر خود را تقديم خوانندگان گرامي نماييم.

آشنايي با مفسر تفسيرالقرآن و هوالهدي و الفرقان

يكي از مفسران مادي‌گراي مسلمان، مرحوم «سيّد احمدخان هندي» صاحب «تفسيرالقرآن و هوالهدي و الفرقان» است. وي در تفسير خود تلاش كرده است، ديدگاه‌هاي خود را پيرامون آيات اعجاز بر پايه? علوم تجربي و مادي بنا نهد. از اين روي نظرات او در هندوستان سر و صداي فراواني به راه انداخت و سبب شد كه علماي اسلامي هند او را طرد كنند و حتي رنگ سياسي به كار او بدهند زيرا او از نظر سياست هندوستان، طرفدار همزيستي و سازش با انگستان بود و بعضي او را در سياستش هم متهم به خيانت مي‌كردند. در اين افكارش هم او را متهم به خيانت به اسلام مي‌كردند.2
مرحوم هندي در آغاز، با استناد به آيه? «قل انما ان بشر مثلكم يوحي اليّ…» (كهف، 18/110) مي گويد:
در قرآن مجيد امري كه بر خلاف قانون فطرت باشد وجود ندارد و مسأله? معجزات نيز چنانكه از قرآن استفاده مي‌شود پيامبر(ص) هيچ‌گاه ادعاي معجزه نكرده است.3
بنابراين با استناد به آيات قرآن كه از قول پيامبر(ص) خطاب به مشركان بيان شده است عملاً انجام هرگونه اعجاز و تحقق آن در عالم خارج مورد انكار قرار گرفته و با دستاويز قرار دادن وجوه تشابه جسمي پيامبر(ص) با ساير انسان‌هاي معمولي، انجام معجزه را امري محال دانسته و يا اينكه به توجيه آنها پرداخته است.
بحثي كه شايسته بود در اين خصوص مرحوم هندي، بدان عنايت مي‌كرد، تدبّر عميق و مفسّرانه حول آياتي است كه دستاويز ايشان جهت توجيه مادي معجزه و يا انكار آنها قرار گرفته است. با دقت در تاريخ صدر اسلام و مواجه شدن پيامبر(ص) با مشركان، در مي‌يابيم كه مشركان پس از آنكه شوكت روزافزون اسلام را مشاهده كردند و دريافتند كه توطئه‌هاي آنان باعث ركود در پيشرفت اسلام نمي‌شود، به لجاجت و ايراد پرداختند كه در اينجا به ذكر چند نمونه اكتفا كرده و تدبر بيشتر در مطالب را به خوانندگان گرامي محول مي‌كنيم.
مشركان مكّه در برابر دعوت پيامبر اسلام(ص) از حضرت درخواست مسايلي كردند كه در اكثر موارد مغاير با عقل و منطق بود، در حالي كه خداوند كاري كه برخلاف فطرت و عقل باشد انجام نمي دهد. قرآن اززبان آنها مي‌فرمايد: «و قالوا لن نؤمن لك حتي تفجر لنا من الارض ينبوعاً» (اسراء، 17/90) ظاهراً سرزمين گرم و خشك و بي‌آب و علف عربستان به ويژه مكه در اين درخواست تأثير قابل توجهي داشته است. آنها هم نگفتند كه «لن نؤمن بك»، گفتند: «لن نؤمن لك» خيال كردند پيامبر(ص) آمده و مي‌خواهد يك بساطي راه بيندازد و احتياج دارد به يك افرادي كه بيايند دورش را بگيرند و لشكر و حامي و مبلّغش باشند. گفتند اين كار را برايمان بكن تا آن كار را هم ما براي تو بكنيم.4 سپس گفتند: «او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيراً» (اسراء /91) آنها پس از درخواست انبوهي از درختان و باغات به خيال اينكه پيامبر(ص) بايد داراي شخصيتي مادي‌گرا و از قبيل مستكبران باشد، ايمان آوردن خود را منوط به سرمايه‌دار بودن حضرت دانستند.
مشركان در مرحله? بعد گام را فراتر نهاده، گويي از انديشه? مادي و سرمايه‌داري خود بيرون رفته، ابراز داشتند: «او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفاً او تأتي بالله و الملائكة قبيلاً» (اسراء /92) همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود آنها درخواست امري محال، مبني بر اينكه حضرت، آسمان را قطعه قطعه كرده و به عنوان عذابي كه به مشركان وعده داده بود بر سر آنها فرود آورد، يا اينكه پيامبر(ص)، خداوند و ملايكه را نزد آنها آورده تا مورد مشاهده? آنها قرار دهد. هم‌چنين بيان داشتند: «و لن نؤمن لرقيك حتي تنزل علينا كتاباً نقرؤه» (اسراء /93) كه ايمان آوردن به حضرت را مشروط به بالا رفتن ايشان به آسمان و آوردن نامه‌اي مبني بر صحت رسالت پيامبر اكرم(ص) دانستند.
به طور طبيعي زماني كه پيامبر اسلام(ص) با اين‌گونه درخواست‌هاي غير معقول مواجه مي‌شود تنها پاسخي كه در مقابل آنها مي‌تواند بگويد اين است كه بفرمايد: «قل سبحان ربي هل كنت الا بشراً رسولاً» (اسراء /93) و يا بفرمايد: «قل انّما انا بشر مثلكم يوحي الي» (كهف، 18/110) از طرف ديگر اين آيه دليل بر اين مطلب نيست كه پيامبر از آوردن هرگونه معجزه‌اي عاجز است بلكه آوردن اعجاز را امري در حيطه? قدرت خداوند قلمداد مي‌كند كه با اذن او و به دست حضرت، جاري مي‌شود لذا اقرار به جنبه? بشري داشتن پيامبر(ص) در اين شرايط امري معمول مي نمايد و غير از اين پاسخي از طرف پيامبر(ص) تصور نمي‌شود.

مائده آسماني در نزد مريم(عليها‌السلام)

پس از آنكه كفالت حضرت مريم(عليها‌السلام) به زكريا سپرده شد و ايشان به خدمتگزاري در بيت‌المقدس پرداختند، هرگاه زكريا جهت ديدن حضرت مريم به محراب او وارد مي‌شد مائده‌اي غير معمول در كنار ايشان مشاهده مي‌كرد. «سيّد احمدخان هندي» در اين‌باره ذيل آيه? «كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقاً قال يا مريم اني لك هذا قالت هو من عندالله» (آل‌عمران، 3/37) مي‌نويسد:
اين سخن كه «رزق» از جانب خداست يا خدا آن را فرستاده يك سخن نوظهور و عجيبي نيست بلكه جزو محاورات يوميه به شمار آمده و ابداً غرابتي ندارد و معني آيه اين است كه خداي تعالي به دست صاحبان ايمان و اشخاص خداپرست براي حضرت مريم غذا مي‌فرستاده و هنگامي كه زكريا بر او وارد مي‌شد و از چيزهاي خوراكي و مواد غذايي كه نزد وي مي‌ديد، مي‌پرسيد آنها از كجا آمده است؟ اين جواب مريم كه «هو من عندالله» كاملاً صحيح و درست و بر طبق محاوره و مكالمه? روزانه? ماست.5
همان‌گونه كه بيان شد، ايشان رزق خداوند در كنار مريم را امري عادي تلقي كرده كه در طول زندگي روزانه بارها انسان‌هاي معمولي نيز آن را مشاهده كرده‌اند و فراهم كردن غذا را به انسان‌هاي خداپرستي كه در معابد تردد داشته‌اند نسبت داده و حضرت مريم نيز با توجه به اينكه خداوند رازق تمام مخلوقات است با حذف فاعل قريب، مائده را به خداوند نسبت داده است. در حالي كه اين پديده? نامرسوم و خارق‌العاده كه زكريا را به شگفت مي‌اندازد خودش سرآغاز عجايبي است كه تولد يحيي(ع) و تولد عيسي(ع) را به دنبال خواهد داشت.6
در اين بخش از كلام جهت اختصار تنها به بياني كه حضرت علامه در تفسير شريف الميزان بدان پرداخته‌اند اشاره مي كنيم. ايشان مي گويند:
نكره آوردن «رزقاً» مشعر به آن است كه آن رزق، رزق غير معهودي بوده است چنانكه گويند زكريا نزد مريم ميوه زمستاني را در تابستان و ميوه? تابستاني را در زمستان مي‌ديد. علاوه بر اين، آيه? شريفه? «هنا لك دعا زكريا ربه‌…» (آل عمران، 3/38) دلالت دارد كه زكريا وجود آن رزق را در نزد مريم از كرامت الهي و خارق عادت تلقي كرده بود. لذا از خداوند متعال درخواست ذريه? طيبه‌اي نمود كه مقامش چون مقام مريم باشد.7

تولد عيسي(ع) در تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان

«احمدخان هندي» در توجيه ولادت خارق‌العاده? عيسي(ع) با استناد به مدارك و منابع اهل كتاب مي‌گويد:
بر بي‌پدر پيدا شدن حضرت عيسي(ع) نيز نمي‌شود اطلاق معجزه كرد چه اينكه معجزه در مقابل منكران نبوت آورده مي‌شود. قبل از ولادت مسيح بلكه قبل از دعوي نبوت با الوهيت، فكري ممكن نبود وجود داشته باشد تا در مقابل او اتيان معجزه شود. پس چگونه اسم معجزه روي آن مي‌توان گذاشت؟ نيز چون هنگام ولادت هم تمام عوارض و حالاتي كه عموماً در زنان هنگام وضع حمل طاري مي‌شود بر حضرت مريم نيز طاري شده است براي پديد آمدن او بطور اعجاز حتي خيال آن هم ممكن نيست براي كسي پيدا شود.8
وي سپس با توسل جستن به مباحث تاريخي تلاش مي كند نسب حضرت عيسي(ع) را از طريق حضرت داود به حضرت ابراهيم(ع)مرتبط نمايد. ايشان مي‌گويد:
از انجيل لوق باب 1 و رس 40 بر مي‌آيد كه يوسف شوهر مريم ازنسل داود بوده است و چنانكه در سوره? انعام آمده است، حضرت عيسي(ع) را از ذريه? حضرت ابراهيم شناخته بنابراين اگر حضرت عيسي(ع) بلاباب به وجود آمده باشد چگونه مي‌توان آن را از نسل داود يا ابراهيم قرار داد.9
وي سپس با استناد به انجيل متي جهت انتساب حضرت عيسي(ع) به حضرت ابراهيم بيان مي‌دارد كه در انجيل متي نام پدر حضرت عيسي(ع) يوسف و نام پدر يوسف يعقوب آمده است.
كافي بود مفسر گرانقدر، به فاصله? زماني حضرت موسي(ع) ـ‌كه از نسل حضرت يوسف به شمار مي‌رود‌ـ تا تولد حضرت عيسي(ع) كه چند قرن بود دقت مي‌كرد و يا اينكه قرينه‌اي پيدا مي‌كرد كه منظور از يوسف و يعقوب غير از حضرت يوسف و يعقوب كه از پيامبران بني‌اسرائيل بوده‌اند، مي‌باشد.
مرحوم طبرسي در ذيل آيه? «قالت رب اني يكون لي ولد و لم يمسسني بشر قال كذالك الله يخلق ما يشاء» (آل عمران، 3/47) پس از خارق‌العاده دانستن تولد مسيح(ع) از كلمه «كذالك» نتيجه مي‌گيرد كه خداوند به همان حالت دختري و بدون شوهر بودن، به مريم فرزند را عطا كرد.10 نيز در تفسير احسن‌الحديث ذيل همان آيه آمده است: مريم از روي تعجب مي‌گويد اين چطور خواهد بود، حال آن‌كه مردي به من دست نزده است؟ فرشته جواب مي‌دهد خدا هرچه بخواهد و هر طور كه بخواهد مي‌آفريند و اين يك قاعده? كلي است كه ولادت عيسي(ع) از مصاديق آن مي‌باشد.11
بنابراين مشاهده مي‌كنيم كه مرحوم هندي جهت تطبيق آيه با ديدگاه‌هاي علمي و تجربي، چگونه دست به انكار خارق‌العاده بودن تولد مسيح(ع) زده است، و در حالي كه ايشان تلاش مي‌كند خود را از اسرائيليات دور نمايد، چگونه در ورطه? اين بحران گرفتار آمده است.

ديدگاه هندي در مورد مسجم شدن فرشته براي مريم(عليها‌السلام)

در اين تفسير سيداحمدخان هندي، در زمينه نفي مجسم شدن فرشته براي حضرت مريم، تلاش مي كند كه آن را امري تخيّلي و درعالم رؤيا و خواب تلقي كند. وي مي‌گويد:
تمامي يهود از زن و مرد يقين داشتند كه از ميانشان يك نفر مسيح پديد خواهد آمد كه پادشاهي يهود را بار ديگر برقرار سازد. لذا هر يك از مردان و زنان يهود آرزو مي‌كردند كه او يعني شخصي كه مي‌آيد پسر وي بوده باشد. در چنين مواقعي ديدن اين‌گونه خوابها يا شنيدن آوازهايي بدون اينكه گوينده‌اي باشد و يا به نظر آمدن شيئ مجسمي درمخيله، اموري است كه به مقتضيات فطرت انساني وقوع مي‌يابد.12
البته اگر مفسر گرانقدر به محدثه بودن حضرت مريم(عليها‌السلام)كه مورد تأييد روايات متواتره قرار گرفته است، اعتقاد داشت شايد كم‌تر به اين قضاوت عجولانه مي‌پرداخت.
وي سپس با قطع جازم و با استناد به انجيل متي مي گويد:
براي من هيچ شك و ترديدي در اين نيست كه هر بشارتي كه در سوره? آل عمران و سوره? مريم ذكر شده است مخصوصاً يك واقعه است و آن در عالم رؤيا واقع شده بود زيرا از روي انجيل متي به يوسف (نامزد مريم) هم به وسيله? فرشته خبر اين حمل داده شده است.13
گويي جناب مفسر با پذيرفتن تمثّل فرشته در عالم رؤيا براي حضرت مريم و نامزد او، قدري به واقع نزديك شده است. امّا از آنجا كه بناي كار از آغاز، نفي معجزه بودن اين ولادت است در اين اعتقاد ايجاد ترديد كرده، مي‌گويد:
هيچ جاي تعجب نيست كه بعد از اين رؤيا براي حضرت مريم و مربيانش خيال ازدواج وي پيدا شده باشد كه بالاخره به ازدواج با يوسف انجام يافته باشد.14
وي سپس با اشاره به اصل داستان در سوره? مريم كه با صراحت به بدون پدر متولد شدن عيسي(ع) پرداخته است، مي‌گويد: «فاء تعقيب» در آيه? «فحملته فانتبذت به مكاناً قصياً» (مريم، 19/22) به معني آن كه فوراً آبستن شد و «فَأَجاءها المخاض الي جذع النخلة» (مريم /23) كه به معني درد زائيدن فرا رسيده است، اتصال زماني اين واقعه مستنبط نمي‌شود. و از حرف «فاء» لازم نمي‌آيد كه به مجرد اين مذاكره حضرت مريم حامله شده بلكه چنين برمي‌آيد كه او پس از مدتي از اين گفت و شنيد حامله شده است. بي‌شك هنگام اين گفت و گو، بشري مريم را لمس نكرده بود لكن بعد از آن به يوسف خطبه شده و برحسب قانون فطرت انساني از شوهرش يوسف حمل برداشت.15
گويي مفسر محترم در آيات آغازين سوره? مريم، آنجا كه مي‌فرمايد: «قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقياً» (مريم /18) چندان تدبري نداشته‌اند. اين آيه بيان مي‌دارد پس از آنكه فرشته در محراب براي حضرت مريم تمثّل مي‌يابد و باعث وحشت ايشان مي‌شود، حضرت از گزند او به خدا پناه مي‌برد و ازجهت اعتقادي سعي مي‌كند با پرهيز دادن شخص متمثل ازخداوند، او را از خود دور نمايد. و پس از آنكه حضرت متوجه مي‌شود ايشان رسولي از طرف خالق متعال هستند، آرامش يافته و پس از دريافت مژده? فرزندي از طرف خداوند، از اين امر كه دست بشري او را مس نكرده است تعجب مي‌كند. در حالي كه تعجب او از روي انكار اين واقعه نيست.

ديدگاه هندي درباره تكلّم عيسي(ع) در مهد

از جمله مباحثي كه «سيّد احمدخان هندي» به نقد آن پرداخته است، توجيه مادي تكلم عيسي(ع) در مهد است. وي در ذيل آيه? «و يكلم الناس في المهد و كهلاً» (آل عمران، 3/46) مي‌گويد:
در اين آيه فقط پيرامون لفظ «مهد» يعني گهواره مي‌توان بحث كرد ولي بايد دانست كه مراد از «مهد» زمانه? صِغَر سني است نه زماني كه هيچ طفلي به مقتضاي فطرت انساني نمي تواند در آن زمان تكلم كند.16
مفسّر در اين بيان خود تلاش مي كند به نفي تكلّم عيسي(ع) در مهد بپردازد و آن را برخلاف فطرت و سرشت انسان تلقي نمايد. آن‌گونه كه از آيات قرآن بر مي‌آيد، پس از تولد عيسي(ع) در حالي كه مريم(عليها‌السلام) ايشان را در آغوش داشت قدم به ميان مردم مي‌گذارد و مردم از مشاهده? مريم و نوزاد او دچار حيرت شده و هر كس از روي طعن سخني مي‌راند و مريم جهت تبرئه? خود از تهمت، آنها را به عيسي(ع) ارجاع مي‌دهد.
مرحوم طبرسي در اين خصوص مي‌گويد:
سخن گفتن عيسي(ع) در گهواره براي تبرئه كردن مادرش بود از زنا و تكلّم در گهواره به عنوان ارهاص و مقدمه نبوت بود.17 لذا اوّلين هدف از اين بيان تبرئه مادرش از تهمت‌هايي است كه مردم به او مي‌زنند و منظور از «كهلاً» يعني عيسي(ع) در زمان كهولت با زبان انبياء با مردم سخن گفت.18
وي در مورد ديگري مي‌نويسد:
تكلّم عيسي(ع) در دوازده سالگي رخ داده است در اين سنين بود كه يك عالم يهودي به مريم پرخاش كرد و گفت كه پدر و مادرت هر دو نيك بودند اين چه بچه? عجيبي است كه عمل آورده‌اي پس حضرت عيسي(ع) در جواب گفت «اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبياً» (مريم، 19/30)19
مشاهده مي‌شود كه مرحوم «سيد احمدخان هندي» تكلّم را به سنين آغازين نوجواني نسبت مي‌دهد و آن در زماني است كه از ايشان حرف‌هاي عجيبي پيرامون مسايل اعتقادي شنيده مي‌شود به نحوي كه علماي يهود بر عليه اعتقادات عيسي(ع) زبان به اعتراض مي‌گشايند. به طور طبيعي بيانات عيسي(ع) مصدّق تورات بوده، لذا اعتراض علماي يهود بر كلام ايشان بعيد به نظر مي‌آيد.
در پايان اين بحث به تحليلي از علامه? طباطبايي در اين موضوع مي‌پردازيم. ايشان ضمن ايراد اين مطلب كه غالباً راه رفتن طفل از سال دوم به بالا شروع مي‌شود و از طرفي هم سخن گفتن او از همان سال دوم به بالا است لكن چون ظاهر آيه شريفه مي‌رساند كه عيسي(ع)در گهواره مانند آدم كامل و عاقل كه سخنش مورد اعتناي عقلا واقع مي‌شود، سخن مي‌گفته لذا خارق‌العاده بودنش از آن راه ثابت مي‌شود و علاوه بر آن سخن گفتن عيسي(ع)با مردم در ساعت اوّلي صورت گرفته كه مريم او را در آغوشش به ميان مردم آورده و قطعي است كه خود سخن گفتن طفل در آن وقت از خوارق عادت محسوب مي‌شود.20

خلق طير و شفاي بيماران در تفسير القرآن

از جمله مواردي كه از طرف «سيد احمدخان» مورد بي‌مهري قرار گرفته است و با توجيهات مادي تفسير شده است، مسأله? خلق طير و شفاي بيماران است. عمده? منابع مورد استفاده مفسر در اين بحث تورات و انجيل است. ايشان بدون در نظر گرفتن واقعه? تحريف در منابع اهل كتاب، آراي تفسيري خود را مستند به آن منابع كرده و در پاره‌اي از موارد پس از ردّ نظرات مفسّران اسلامي، آن نظرات را جزو اسرائيليات و نصرانيات شمرده است. وي در ذيل آيه? «اني اخلق لكم من الطين كهيئة الطير…» (آل عمران، 3/49) مي‌گويد:
سخن در اين است كه آيا آن (خلق طير) در حقيقت معجزه بوده است؟ آيا از قرآن ثابت مي‌شود كه آن جانوران گلي حقيقتاً جاندار مي‌شدند و پرواز هم مي‌كردند؟ تقريباً جواب تمام مفسّران و عالمان اسلام آن است كه بله ولي ما مي‌گوييم خير، به شرطي كه دل و دماغ را قبلاً از افكار و خيالاتي كه در مطالعه? آيات قرآن و فهم مطلب و مرام آن از تقليد روايات صحيح و غلط عيسويان جاي‌گزين شده، خالي كرده و در خود قرآن به نظر تحقيق غور شود.»21
وي سپس با بيان داستاني تلاش مي‌كند خلق طير را يك مسأله? وهمي و تخيّلي و بازي كودكانه جلوه دهد. ايشان مي‌گويد:
در انجيل اين طور نقل شده كه حضرت عيسي(ع)پنج ساله بود كه يك روز با همسالان خود بازي مي كرد و صورت‌هايي از گل، از جانوران مختلف از چارپايان و اقسام طيور مي‌ساختند. بعد هر كدام از هنر و مهارت خود تعريف مي‌كرده، مي‌كوشيدند كه از ديگران جلو افتند. آن‌گاه حضرت عيسي(ع) گفت رفقا پيكرهايي كه من ساخته‌ام هم‌اكنون فرمان مي‌دهم كه راه افتند و بروند. فوراً آن پيكرها به راه افتادند و رفتند و چون فرمان برگشت داد همگي برگشتند. چون همبازي‌هاي او در آخر به خانه‌هايشان برگشتند و قضيه را با اوليايشان نقل كردند آنها گفتند بچه‌ها بعد از اين از صحبت او اجتناب كنيد كه او جادوگر است، ديگر با او بازي نكنيد.22
مشاهده مي‌كنيم كه ايشان خود چگونه به طور ناخواسته در ورطه? استفاده از نصرانيات افتاده است و با استناد به اين داستان تلاش مي كنيد خلق طير را يك بازي كودكانه كه معمولاً در سنين كودكي اتفاق مي‌افتد جلوه دهد. شايسته بود مفسّر محترم قدري در صدر آيه? 49 سوره? آل عمران تدبر مي‌فرمودند. آنجا كه مي فرمايد: «و رسولاً إلي بني اسرائيل اني قد جئتكم باية من ربكم اني اخلق لكم من الطين كهيئة الطير…». اين آيه با صراحت، خلق طير را به زماني كه خداوند حضرت عيسي را به عنوان رسول و فرستاده? خود جهت هدايت قوم بني‌اسرائيل مبعوث مي فرمايد نسبت مي‌دهد و با عنايت به اين كه انبيا جهت اثبات ادعاي خود به اذن خدا، دست به انجام كارهاي خارق‌العاده‌اي كه متناسب با مسايل و پديده‌هاي آن عصر است مي‌زدند، و با توجه به اينكه علوم پزشكي در عصر حضرت عيسي(ع)از پيشرفت قابل توجهي برخوردار بود آيا معجزاتي مثل خلق طير و شفاي بيمار كه از سنخ علوم پزشكي مرسوم در آن عصر است بعيد به نظر مي‌آيد؟
مرحوم سيّد قطب در اين‌باره كلامي دارد كه قابل عنايت است. ايشان اعتقاد دارد اين‌گونه معجزات از طرف خداوند به مريم مژده و بشارت داده شده بود كه چنين معجزه‌اي به دست عيسي(ع)انجام مي گيرد و عيسي(ع)عملاً به بني‌اسرائيل نشان خواهد داد.23
صاحب تفسير احسن‌الحديث نيز پس از بيان اين اعتقاد كه معجزات داراي سلسله? علل طولي هستند مي‌گويد:
لفظ «اذن‌اللّه» نشان مي‌دهد كه كار، كار خداست ولي به دست عيسي(ع)واقع مي‌شود.24
اما ايشان در پايان گفتار خود در تحقق خارجي خلق طير ترديد مي‌كند، لكن معتقد است خلق طير اعجازي است كه مفسران اماميه و اهل سنّت به طور عموم بدان اعتقاد دارند.
مرحوم هندي سپس شفاي بيماران را امري رايج در بين قوم بني‌اسرائيل مي‌داند و اعتقاد دارد كه يهود براي دفع جن يا بيرون كردن روح پليد از بيماران خود متوسل به ادعيه و بوسيدن دست كاهنان و مردمان قدسي‌مآب مي‌شدند. بنابراين توسل به بزرگان ديني امري مرسوم بوده است و چنانچه حضرت عيسي(ع)براي بيماران دعا مي‌كرد و يا مردم جهت شفاي بيماران خود به ايشان توسل مي‌جستند اين امري معمول بوده و اتفاقي كه بر خلاف عادت روي داده باشد وجود ندارد.
وي ضمن بيان يك واقعه? تاريخي كه حضرت عيسي(ع)دو نفر را زنده كرده است، اعتقاد دارد مردم خيال كردند كه آنها مرده بودند ولي اين مسأله برخلاف پندار مردم بود زيرا آنها نمرده بودند بلكه پس از انجام مراسم تجهيز و تكفين كه حضرت عيسي(ع)نيز در آنجا حضور داشت آنها از حالت اغما خارج شدند.25
در پايان اين بحث ايشان با صراحت تمام اعلام مي‌دارد: كسي كه اين‌طور عمليات را مي‌كرده و فوراً صحيح و خوب مي‌شده است يعني كور داراي چشم سالم و پيس و مبروص، طاهر و پاك مي‌گرديده است از قبيل تحريرات مبالغه‌آميزي است كه نويسندگان در شرح احوال بزرگان به طور معمول مي نويسند ولي وقتي ما به آن گفتارهاي سراسر مبالغه مي‌نگريم مي‌گوييم كه «هذا بهتان عظيم و روح‌اللّه و كلمة الله بريئي عن ذلك»26
مشاهده مي‌كنيم كه چگونه مفسران مادي‌گرا تلاش مي‌كنند جهت خلاص شدن از طعن نظريات علوم مادي و تجربي، خود را در ورطه? هولناك تفسير مادي آيات كه منجر به انكار هرگونه خرق عادت مي‌شود، انداخته و با دست خود آتش بر اعتقادات ديني زده‌اند و آنها را تفسير مادي كرده‌اند.

پاورقيها:

1. فصلنامه? پژوهشهاي قرآني، شماره? 7ـ8، ص218.
2. مطهري، نبوّت /105.
3. فصلنامه? پژوهشهاي قرآني، شماره? 7ـ8، ص222.
4. نبوّت /116.
5. تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، 2/16.
6. في ظلال القرآن، 2/123.
7. الميزان، 3/312. خوانندگان گرامي جهت تكميل بحث به تفسير احسن الحديث، 2/63؛ مجمع‌البيان، 4/52 و تفسير كشّاف ذيل همين آيه مراجعه نمايند.
8. تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، 2/20ـ21.
9. همان /22.
10. مجمع البيان، 4/75.
11. تفسير احسن الحديث، 2/78.
12. تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، 2/34.
13. همان /35.
14. همان /37.
15. همان/41.
16. همان/194.
17. مجمع البيان، 4/74.
18. تفسير المبين /70.
19. فصلنامه? پژوهشهاي قرآني، شماره? 8ـ7، ص224.
20. الميزان، 3/345.
21. تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، 2/196.
22. همان /201.
23. في ظلال القرآن، 2/138.
24. تفسير احسن الحديث، 2/79.
25. تفسير القرآن و هو الهدي و الفرقان، 2/212.
26. همان /211.

مقالات مشابه

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

رشید رضا و اعجاز القرآن

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهاحمد الشرباصی

النظریة الإعجازیة للتنزیل

نام نشریهالمنهاج

نام نویسندهمشکور العوادی

قرآن معجزه ای فراتر از ساختار زبانی

نام نشریهکاوش‌نامه زبان و ادب

نام نویسندهاحمد فغانی, حسین شمس آبادی